البته که این تمام من نیست

من از آنهایم , آنهایی که میمیرند حین دوست داشتن ...

البته که این تمام من نیست

من از آنهایم , آنهایی که میمیرند حین دوست داشتن ...

البته که این تمام من نیست

اینستاگرام , توییتر , تلگرام , فیسبوک و ... خیلی جاهای دیگه وجود داره تو فضای مجازی برای دیده شدن برای حرف زدن و برای به اشتراک گذاشتن ولی من نه میخوام دیده شم نه میخوام حرفام خونده شه فقط میخوام اینجا خودمو روحمو احساساتمو خالی کنم سبک شم ... نیاز دارم با کسی حرف بزنم ولی هر کسی یه برداشتی داره ... اینجا خودمم تنهایی ... بدون قضاوت بدون تنش و استرس ..
شاید گاهی کساایی هم ببینن ولی این دیده شدن برام راحت تره تا جاهای دیگه ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

سوم مرداد ماه سال 74 در یک خانواده نیمه مذهبی چشم به جهان گشودم ، کارشناسی حقوق دارم خیییلی به حقوق علاقه داشتم ولی فکر نمیکردم شغل وکالت یا قضاوت انقد سخت باشه ، نیاز داره که صبور باشی ولی من اصلا صبور نیستم ، الان پشیمونم که حقوق خوندم !

 

خرداد 96 با همسرم ( احمد آقا ) آشنا شدم و شب یلدای 96 جشن عروسیمون بود...

خوشبختم و دوسش دارم ... بیشتر از هر کسی ...

آدم باید یکی رو به عنوان یار تو زندگیش داشته باشه که هم رفیقش باشه ، هم خانواده و شریکش...

 

به نقاشی خیلی علاقه دارم یه مدتم کلاس رفتم ولی بنا به دلایلی نشد که ادامه بدم...

بهترین تفریحی که دارم فیلم دیدنه مخصوصا با احمد ...

بازیگرای مورد علاقم آلپاچینو ــ کریستین بل ــ رابرت دنیرو ــ همفری بوگارت ــ مارلون براندو ــ راسل کرو ــ دیکاپریو ــ برد پیت ــ دنزل واشنگتن ــ جاستین ترو ــ بندیکت کامبربچ ــ تام هنکس ــ جیم کری ــ تام هاردی ــ رایان گاسلینگ ــ اما استون و بانو مارگو رابی و ...

خیلی بازیگرای قدیمی و جدید دیگه هستن ولی از همه بیشتر عاشق بازی اینام ...

 

بین کارگردان هام استیون اسپیلبرگ ــ مارتین اسکورسیزی ــ کوئنتین تارانتینو ــ کریستوفر نولان ــ فرانسیس فورد کوپولا ــ آلفرد هیچکاک ــ دیوید فینچر ــ ریدلی اسکات ــ آکیرا کروساوا ــ دیوید لینچ ــ وودی آلن ــ پیتر جکسون ــ برادران کوئن ــ اینگمار برگمان ــ پل توماس اندرسون ــ هایائو میازاکی و خییییلی های دیگه شاید این قسمت جای مناسبی نباشه اسمشون رو بیارم ...

فیلم های خیلی زیادی دیدم سعی میکنم سر فرصت بهتریناشو معرفی کنم ...

 

فیلمایی که هزاااار بار دیدم ارباب حلقه ها ــ هابیت ــ جنگ ستارگان ــ هری پاتر ــ پدرخوانده ــ سه گانه Befor ... 

 

یه وقتایی مطالعه میکنم مخصوصا کتاب های داستانی و رمان ...

 

آشپزیم خوبه و وقتایی که ناراحتم یا حوصله ندارم خیلی بهم کمک میکنه آرووم شم ...

عاااشق قرمه سبزی و آش و کبابم ...

این سه تا رو هر روزم بخورم سیر نمیشم ، خداروشکر احمدم شکموئه ...

بافتنی ام دوست دارم کار قشنگیه در عین حال آرامش بخشه ...

 

بی اندازه عاااشق مسافرتم ، کافیه فقط بهم بگن بریم سفر سه ثانیه آماده میشم ، هر نوع سفری باشه ... همه جوره پایه ام ...

 

وحشتناک عاشق ظرف و ظروفم !! چراااا خانم ها اینطورین ؟؟؟؟

 

در انتها باید بگم این وبلاگ برای من مثه یه دوسته !! دوستی که باهاش حرف بزنم و درد و دل کنم ، از علایقم بگم براش خاطره هامو تعریف کنم ...

ولی فرقش با یه دوست واقعی اینه که منو قضاوت نمیکنه و شنوده ی خیلی خوبیه ...

خسته نمیشه و وقتی باهاش حرف میزنم سبک میشم ...

برای هر کسی خانواده اش همه کس و همه چیزش هستن ، برای منم پدر و مادرم ، خواهرم و برادرم و از همه مهمتر همسرم همه کس ام هستن ولی بعد بیست و شش سال زندگی به این نتیجه رسیدم خودم تنهام...

درسته منو خیلی دوست دارن و خیلی دلسوز و مهربون هستن وووولی هر کسی تنها خودش برای خودش میمونه ... 

فقط خودش هر سختی و رنجی رو تنهااایی به دوش میکشه...

هیچکس اندازه خودش نمیتونه درکش کنه... 

پس بهترین تصمیمی که گرفتم این بود که خودمو دوست داشته باشم ، یه تیکه ی بزرگ از قلبمو برای خودم نگه دارم ...

همه ی وجودمو وقف بقیه نکنم تا وقتایی که کسی کنارم نیس دیگه احساس تنهایی نکنم ... اینطوری احساس میکنم قویترم ...

من تمام وجودمو ، فکرمو ، احساسمو برای خانوادم گذاشته بودم ، یهو چشمو باز کردم دیدم چقد ضعیف و تنهام  !! پس کی برای من دل میسوزونه ؟؟؟؟

یه وقتایی نه همیشه باید بی رحم بود و فقط به خودت اهمیت بدی ...